متن شعر
« روزگار ما »
ياران چه مي توان ديد، اين روزگار ما را
ما در كجا بـجوئيم دربار آن خدا را
ما شاكي از كه هستيم ،ياران به من بگوئيد
افزون كه مي نمايد ، هر جور و هر جفا را
راز جهان فانـي بـر ما نشان نـدادند
گويا نـمي پسندنـد اظهار راز ما را
اسرار اين جهان را ،ما كي توان بـيابيم
اسـرار اين نـدارد ، جاي رضاي ما را
تنظيم مُلك ملّت بـر دست ما نـدادند
تنظيم مُلك هستي ، كي مي دهند ما را
عمرم بـرفت و نامد اسـرار آن بـدستم
من بعد من و جوانان ، اسـرار آن شما را
در انتظار يارم ، عمـري به آرزويـي
تا يار كـي بـر آرَد ، اين آرزوي ما را
جانم به لب بـيامد ، از فرقت1 نگاري2
آخر تفقدي3 كن ، بـر جان من نگارا
شبها به گريه بودم ، در انتظار يارم
تا كي زِ در درآيد ، آن يار مجلس آرا
دل در ره تو دادم ، اي يار مهربانـم
گويا دل تـو باشـد، ماننـد سنگ خارا
دانشـورا نـشايـد اسـرار كار خلاق
واضح نـمود و تنظيم ، تا گردد آشكارا
ياران صدا بر آريد ، از ظلم خلق گمراه
تا در عقب بـرانيد ،آن ظلم پُـر صدا را
كار جهان فاني،خواب و خور است و بازي
دانشـورا نـمي شَد4 دستـي برم به كارا
عقل و تفكر من ، وامانده اندر اين راه
وامانده ام در اين راه ،چشمم به تو سوارا
شاهان كنند تفقد ، درويش مملكت را
شاهـا تفقـدي كن ، درويش بي نوا را
سائل5 هميشه خواهد ، انعام منعمان را
اي منعم جهان ها ، انعام كن گدا را
ما غوطه ور به بحريم ، اندر مدار فانـي
اي نا خداي كشتـي ، فرياد زن خدا را
كشتي ما شكسته ، در موج فتنه غرقيم
اي نا خدا تو بـنگر ، فرياد و داد ما را
ساحل نميتوان يافت،اين بحر بس فراخست
اي نا خداي كشتـي ، داري نظر كجا را
اي همرهان بـجوئيد دريا نورد خود را
تا بلكه آن بـجويد ، راه ديار ما را
صحبت به يادم آمد،از نوح(ع) و بحر طوفان
اي همرهان بـجوئيد آن نوح(ع) با وفا را
موج بلا به دنيا،هر دوره اي به رنگي است
امروزه موج فتنـه ، بگرفت دور ما را
آشوب فتنـه در ما ، بنيادش از كه باشد
فرصت بدستـت آمد ،گم كرده اي خدا را
باشد به ما بگويند ، روزي به ملك هستي
بـر هم نمي توان زد، تنظيم ملك ما را
هر مدتي به عمري ، در پرده نقش ديگر
نقشش بهم بـبندند با موم و سنگ خارا
دردي دراين جهان است،يارب دوا تو دادي
يارب زِ تو بخواهيم ، بهبودي و شفا را
يارب ترحمي كن ، پامال جهل و ظلمـم
جهل و جفاي مردم ، سوزنده عقل ما را
در موج فتنه غرقيم ، آخر حسن تو راهي
بـنماي تا رهايـي بـخشند جان ما را
٭٭٭
1- دوري- جدايي 2- معشوق 3- دلجويي- مهرباني 4- مخفف (شود) 5- گدا
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید