متن شعر
« دو راه »
بریده باد زبانـی ، که در توانایـی
نگوید آن سخن حق ، مگر که نـتوانی
بگو تو حرف حقیقت ، اگر که لازم شد
تقیه1 لازم دینـس ، به طـرز پنهانـی
شعار دین حق و حرف حق ، بُوَد لازم
حدود گفتن دین است ، محض ایمانی
برای حق ، همه مردان حق شهید شدن
برای حق شد باطل مگر نمی دانی
کسی که باطن خود را به حق کند ممزوج
نه بر حق است بنایـش و به رسم انسانی
در این زمینه چه سختست،حرف حق گفتن
خصوص آنکه بُوَد ، در ردیف روحانی
کسی زِ فکر خود و رأی خود،نشاید گفت
سخن به وجه حقیقت به طرز سبحانی
رموز طرز حقیقـت ، کسی نمی جوید
اگر نگشت مجزب2 زِ جذب یزدانی
طریق حق و حقیقت به جنگ وجهل که نیست
به راستـی بُوَد و علم و راه رحمانی
برادرا تو سخن را بگو به راه خدا
نه آن سخن که به راهش بگفته درمانی
رموز فکر سرم را کسـی نـمی داند
که از سرم بُوَد این یا زِ حق به پنهانی
حسن دو راه بهم باشند و به همره هم
یکی است راه حق و باطلش فـراوانی
٭٭٭
1- پنهان كردن مذهب خويش 2- پاك سيرت
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید