« فضائل علی(ع) »
وظیفه ی تو ای بشـر ، نمـاز با وقـار شد
نزول آن در آن حجاز ، زِ امر کردگار شد
کتاب امر حق ببین،زِ خواهش محمد(ص) است
زِ همت محمدس(ص)، درست و استوار شد
پیمبری در آن زمان ، به امر حق ، بـشد عیان
که نام ختم المرسلین ، به نامش انتشار شد
پیمبر خدای ما ، مسائل جهان بگفت:
پیمبری چو ختم شد، جهان بر این قرار شد
طریق وحی از خدا ، چو بر پیمبرش رسید
برای جهل بولهب ، چه سخت و ناگوار شد
تمام همرهانشان ، چو دیدن آن کتاب حق
به ضد کارشان بُوَد ، اگر که این به کار شد
پیمبر جهانیـان ، طریق راه حق نـمود
عدوی آن به راه دین ، شرور و کینه دار شد
علی(ع) پسر عموی آن، به جنگ بر عدوی آن
به هرچه در توان بُدش،برآن عمو چو یار شد
بساط ظلم بولهب ،اگر چه بر علی(ع) رسید
ولی به مدت زمان ، چو گرد روزگار شد
ببین تو فیض ایزدی،هر آنکه ظلم را کشید
به صمع اهل معرفت ، بلند افتخار شد
به هر زمان و هر مکان و هر تصادفی که شد
علی(ع) بر آن عموی خود ، محل اعتبار شد
علی(ع) که امر و نهی حق،همیشه راند بر زبان
زبان آن به امر حق ، درست رهسپار شد
به روز جنگ در اُحد ،سپاه دین شکست خورد
علی(ع) به پاس دین حق ،به مثل پاسدار شد
عجب دلاوری بُدس، علی(ع) به جنگ شامیان
به جنگ بدر شامیان ،مظفرین شعار شد
شکوه خیبری شکست،چو آن علی به عزم جنگ
به عزم جنگ خیبری،به اسب خود سوار شد
دیار یابس آن زمان شکست خورد،چون علی(ع)
به امر ختم المرسلین ، به جنگ آن دیار شد
بدست تیغ آن علی(ع) ،به روز جنگ مشرکین
تبارک اللهی عطا ، بدست ذوالفقار شد
رواج دین احمدی،زِ دست وتیغ آن علی(ع) است
علی(ع) ولی حق بُوَد ،چنان که آشکار شد
به پاس دین احمدی،علی(ع) چنان کمر بـبست
که تلخ کام دشمنان ، به مثل زهر مار شد
بنای معرفت علی(ع) ، نهاد آن شبی که دید
هجوم دشمنان ، سوی محمد(ص) کبار2 شد
شبی که خیل گمرهان،به قتل احمد(ص) آمدن
علی(ع) به پاسداری اش، ستود3 و پایدار شد
پیمبرش برون برفت ، از آن هجوم گمرهان
به جای ختم مرسلان،علی(ع) بر آن وثار4 شد
علی(ع) به جای آن بماند ،پیمبرش زِ مکه رفت
زِ مکه تا برون برفت، روان به سوی غار5 شد
زِ غار چون روانه شد ، روانه ی مدینه شد
چو وارد مدینه شد ، به شهر شهریار شد
مقامی از علی(ع) بـبین ، به روز حجه الوداع6
که آیه از خدا رسید ، مقامش آشکار شد
به جُحفه7 وغدیر خم،علی(ع) ولی شد از رسول
ولایتش بر آن رسول،درست و خوشگوار شد
غدیرخم چه روزی است،که عید مسلمین بُوَد
غدیر خـم امام مـا ، ولـی کردگار شد
کسی که دین سرمدی،زِ جان و دل کند قبول
به دین سرمدی همان ، قبول اعتبار شد
صفات نیک آن علی(ع) کسی نمی توان شمرد
زِ بسکه بی حد است ،مرا فزونتر از شمار شد
صفات نیکی علی(ع) ، چو آب زندگانی است
چو آب چشمه ی زلال ، برون زِ کوهسار شد
به پای صحبت علی(ع) هرآنکه گوش هوش داد
زآن حجت بارقه اش ، همیشه هوشیار شد
طریق حقِ آن علی(ع) ،چنان که غصب کردند
طریق جهل و شیطنت ، برای ما قطار شد
پیمبر(ص)از جهان برفت،دوباره جهل شد شعار
دوباره جهل بولهب ،به رسم خود سوار شد
نصیحت محمدی(ص) ، به مردمان اثر نکرد
طریق جهل و خودسری ،دوباره استوار شد
دری زِ حیله و دغل، بشد به روبهان چو باز
جفا و جور بی حدی ، به شیر کردگار شد
امان و صد فغان از آن ،که رهبری چنان چرا
اسیر قوم کینه جو و خلق بد شعار شد
همین زمان همان بُوَد ، زِ اوج فکر مردمی
تجاوزی چنان غلط ، زِ خلق کج مدار شد
همیشه خلق کینه جو ،طریق حق نمی خرند
طریق خلق کینه جو ، به اهل حق شرار شد
کمال معرفت بـبین ، علی(ع) ولی حق بُوَد
هر آنکه شد ولی حق ، همان بزرگوار شد
هر آن دلی نمی توان ، به مهر آن علی(ع) رسد
دلی که بی شعور شد ،زِ مهر آن کنار شد
هر آن دلی که با علی(ع) طریق کینه پیش کرد
همان دلی خطا که رفت،به قبح2حق دچار شد
غبار غم نمی توان ، محبت از دلم بَرَد
محبتی کز آن علی(ع) بر این دل استوار شد
محبت علی(ع) ، پسر به هـر دلی نـمی رسد
به هر دلی که با علی(ع)، لجوج وکینه دار شد
طریقه ی علی(ع) بـبین ، به کشتزار این جهان
به هر کجا عمل کنند، چو باغ و لاله زار شد
چمن سرای دین ما که سبز وخرم ازعلی(ع) است
علی(ع) در این چمن سرا ، به مثل آبیار شد
من این مَثَل که می زنم، درخت طیبس علی(ع)
کمال و فضل و دانشش ،درخت میوه دار شد
علی(ع)چوکنز3 مخفیـَس،به علم حق چه آشناس
هر آنکه علم آن شناخت ، برایش افتخار شد
پیمبـر(ص) جهانیـان ، کلید گنج معنـوی
سپرده است بر علی(ع)،علی(ع) خزانه دار شد
فضائل علی(ع) کجا ،کسی توان تمام گفت :
چنانکه من بگفته ام ، یکی زِ صد هزار شد
علی(ع) ولی حق بُوَد، به فعلش آشنا منم
که فعل حق نمای آن، به کام من شعار شد
سخن بگفتن از علی(ع)،به کام من چو معجزس
فتوح روح آن برم چو معجز آشکار شد
شهید راه حق علی است،ولی چنان به چشم ما
جهان روشنـی سیـه ، به مثل شام تار شد
غبار غم دلم گرفت ، زِ تیغ ابن ملجم لعین
علی(ع) که ضربه زآن بدید ،دلم که بی قرار شد
طریق حق همین بُوَد ، به راه میثمس رهش
به راه میثم هر که رفت ، چو میثم تمار2 شد
تمایلات حق بـبین ، تکامل از بشر بـبین
که میثم از برای حق ،سرش به چوب دار شد
علی(ع) که مرد جنگیـَس ،صفات زهد آن ببین
به نیمه شب نماز شب ،به روز روزه دار شد
مقام و منصب علی(ع)، یگانه شد به روزگار
به روزگار این جهان ، یگانه آشکار شد
کسی غلامی علی(ع)، زِ جان و دل کند قبول
که روشن از ازل دلش، زِ نور کردگار شد
غلام آن علی(ع) منم، اگر قبول آن شَوم
زبان من به مدح آن ، چنان گُل انار شد
به باد خرمن علی(ع)، هر آنکه بی عمل بـزد
نکو اگر عمل نکرد ،لجوج و بی وقار شد
فغان از آنکه در جهان ،طریق حق نمی شناخت
به مثل خر چرید و رفت ،فرو به مرغزار شد
به مرغزار این جهان ، به چند روز اگر چرید
ولی توان بگویمش ، فـرو به قعـر نار شد
من آن علی(ع) ندیده ام، صفات آن شنیده ام
که از صفات نیک خود، زِ کار بد کنار شد
دقیقه ای نمی توان ،علی(ع) به کار بد شمرد
همین تکامل است از آن،که کارش افتخار شد
طریق حق همین بُوَد ، برادرا تو بد مشو
هر آنکه بد شود همان، به نزد خلق خوار شد
برادرا تو تشنه ای ، بیـا به آب زندگی
به آب زندگی علی(ع)،چو خضر3 رهسپار شد
اگر که دیگران زِ چرخ ،نکویی آرزو کنند
مـرا نکویـی از علی(ع) ، دوباره انتظار شد
اگر زِ چرخ کینه جو ،سرم چو خاک ره شود
ابد گمان نمی کنم ، که من سرم فکار4 شد
اگر به عشق آن علی(ع)،سرم به آتشی بسوخت
دوباره سر بر آورم ،گر این سرم بخار شد
به منزل امان نرفت ،هر آنکه ره غلط برفت
هر آنکه راه حق نرفت ، به دیو ره دچار شد
حسن زِ نقش عمر تو ، اگر به یادگار ماند
همین فضائل علی(ع) ،گر از تو یادگار شد
٭٭٭
1- بیابان خشک در مرز سوریه و اردن- محل خروج سفیانی در آخرالزمان 2- بسیار بزرگ 3- ایستادن- مدح کردن 4- بستر 5- غار ثور 6- آخرین حج پیامبر(ص) 7- صحرایی به فاصله دو میل تا غدیر خم(4000 متر)
1- روباهان 2- زشتی 3- گنج
1- سیاه 2- از اصحاب حضرت علی(ع) 3- پیغمبری که آب حیات خورد و زنده است 4- آزرده
حسن مصطفایی دهنوی