شعر آه مظلوم – حسن مصطفایی دهنوی

« آه مظلوم »
نوح(ع) اگر از آهِ خود، نفرین بر آن افراد کرد
عالمی ویرانه شد ، یک خانه آن آباد کرد
آه آن گر با اثر می بود ، بر حق دیده شد
آن یکی آهش به دنیا ، کار صد جلّاد کرد
آه نوح (ع) آن خانه ی بدکارها ویران نمود
آه بدکاران کجا ، یک خانه ای بنیاد کرد
آه مظلومی اگر بـر حق بُوَد ، بُـرش کند
آنچنان بـُرش ،کجا صد خنجر فولاد کرد
حق اجازت کی دهد یک رگ زِدست هم بُریم
جان و خون ملت حق را ، خدا آزاد کرد
حق همان سرمشق را ،در آن زمان نوح(ع) داد
تا بداننـد خلق آن، نـتوان به حق ایراد کرد
ثابت آن علم لدنی1، گفتگوی نوح (ع) بود
تا بدانیم علم حق ، ثابت چه بر بیداد کرد
وارث علم لدنی هر که شد ، آن راه رفت
راه آن را نوح(ع) می رفت و چنان فریاد کرد
داد از این کردار ماها ، داد از این رفتار ما
کی یکی افکار ما ، تقلید از آن استاد کرد
تا به تقلید خدایـت ، کار خود ناکرده ای
کی توانی در جهان ، یک کار حق ایجاد کرد
ما زِ اول حکم حق را ، واجبس سنجش کنیم
وانگه این کردارخود را رو به حق، معتاد کرد
قصه ی نوح(ع) نبی را ،هر که با معناش خواند
خوب می فهمد،که باید دوری از افساد2 کرد
صحبت آن نوح(ع) در قرآن به ما ابلاغ شد
صحبت قرآن ، بسـا افـراد را استـاد کرد
فـرّ3 فرمان الهی ، بر دل هر کس رسید
زنده شد آن دل ،خودش را در جهان فرشاد کرد
آن محمد(ص) چون علی(ع) را برهمان معنا بدید
الغرض4 آن هم علی(ع) را زین سبب داماد کرد
در ردیف حق پرستی ، آن مسلمانان بُدنـد
آن ردیفش را محمد(ص) با علی(ع) ایجاد کرد
بار توحید الهـی را ، هـر آنکس بُـرد صاف
با چنان سنگینی اش ،صد کار صد زُهاد5کرد
این امانت را اگر فردی به حق ، تحویل داد
می توان خود واردِ بـر جلسه ی عُباد6 کرد
آفرین بر هر زنـی ، گر همچو طفلی شیر داد
طفل خود را ، سرفراز جمله ی بهزاد کرد
هر زنی گر طفل خود را ، پرورد از شیر پاک
آن امین حق توان شد ،حق بر آن امداد کرد
هر زن ناجنس ، تأثیرش به طفلش می رسد
طفل خود را او خجل، در جمله ی نوزاد کرد
گر زن لوط هم به پاکی زن آن نوح(ع) بود
کی خدا آن قریه اش ، ویران و بی بنیاد کرد
گر پدر یا مادری ، طفلش زِ حق تعلیم داد
طفل خود را سبز بختش ،همچنان شمشاد کرد
ای بشر اولاد خود را ، تربیت بنما زِ حق
هر کس این معنا نداند ، ظلم بر اولاد کرد
تا که دنیا نزد حق ، ما را مقصّر می کند
کی گذارد نزد حق ،بر ما کسی امداد کرد
چون نصوح اَر توبه کردی،حق تفضّل می کند
بنگر آن حق را ،نصوحش را چنان ارشاد کرد
کافری در مُلک حق ،گر صلح و آرامش نمود
کی خدا قهرش،برآن یک ظلم و یک بیداد کرد
گر که بر ظلم و ستم، شداد معروفـس ولی
سالها صبر و تحمّل ، حق بر آن شداد کرد
چون یزیدس ، هر که در اسلام راه کج برفت
یا که در اسلام ، ظلم و جور خود ایجاد کرد
هر که از فرمانروایی جهان ، شد کامیاب
ظلم سختی ،بر خود و نسل خود و اولاد کرد
درک ما وارونه شد ، وارونه دید آن امر حق
حق کجا وارونه خلقت،جسمی از اجساد کرد
ای عجب از نامسلمانـی و گمراهـی خلق
خلقِ حق را ، همره قوم ثمود و عاد کرد
آه اگر روز قیامت ، پُـرسد از ما آن خدا
ای بشر فکرت کجا بود و زِ من کی یاد کرد
آفت هر خرمنی در ملک حق ، از ناحق است
ناحقس در ملک حق ،هر خرمنی بر باد کرد
بیستـون را بـنگرش ، استاد آن فرهـاد بود
نقش شیرین دیده شد ،آن کار را فرهاد کرد
نقش ما این بود در دنیا ، بـبینند یاوران
تا بـبینم بعد خود ،آنکس که از ما یاد کرد
ای خدا ، فریاد رس نَبْود به دنیا بر حسن
از جفا و ظلم مردم ، هر چقدر فریاد کرد
٭٭٭
1- علمی که از الهام خدا باشد 2- تبهکاری 3- شکوه – شأن 4- خلاصه – الحاصل 5- پارسایان 6- موحدان
حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه