آبی چشمان سیاهت لیلا
بارانی تر است از ابرای پاییز
وی خورشید نگاهت روشن تر از
روشنای همه صبحِ دلاویز
ای دلیل لحظه های خرابم
وی دغدغه ی شب های سیاهم
خواهی بمیرانم یا که دهی جان
ای باعث خنده و غم و آهم
تو رب النوع و خداوند عشقی
تا چند کنی بدین ره تو تباهم
کز غیر تو کرده اند جوابم
افیون نگاهت شده گناهم
تا چند کنی دوری و باز نگردی
بی سایه ی تو یار، خانه خرابم
ای جانم به فدایت حضرت لیلا
پیکی بفرست و بده جوابم
گفتی تو و قصد جدایی، هرگز!
سوگند به تو و سوگند به خدایم
تا تو نیایی و نخندی ای یار
از جان و جهان و خوشی جدایم.

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

 

Loading

امتیاز بدهید

نظر

افزودن دیدگاه