.
آجیلِ تلخ و زهرِ تنهایی
چشمِ سیاه و خسته و غمگین
یلدا همین کِز کردنِ باباست
وقتی نمونده قصهای شیرین !
یلدا شبیه چشم تو تاریک !
یلدا شبیه قلب من ، سرده !
فردای یلدا شاید این اندوه
از قلب ما آروم برگرده !
من باروتِ نگاهِ تو
یک انفجار تازه میبینم ،
شاید که فردا بعد از این یلدا
در چلهی چشم تو بنشینم
….
..
فرزاد صفانژاد
.
…..
حسن مصطفایی دهنوی
1398-10-03 در 11:20 ب.ظدرود ها
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
پاینده باشید