« فکر مردان »
برادر بـبین فکر مردان بدکار را
یکی دیده بنّا و معمار را
نـمی بیند آن مهر و مقدار را
نه کردار نیک و نه بدکار را
ریاضات دانشـوران جهان
شناسد چه خود سهل ، پندار را
گدایان تنبل زِ فتراک3 خویش
نـدانند تدبیر هـر سپهدار4 را
کسانی که خود خواه وخود بین بُوَند
جفا می کنند مرد هشیار را
فرومایگان را که نَبْود5 خِرد
زیان می رسانند هشیار را
خرابـی دوران ما این بُوَد
که در ما رهی هست بدکار را
دلا درد ما را ، دوایـی بـجو
دوا لازمـس شخصِ بیمار را
حسن کار نیکَت چه باشد بگو
که بنوشته ای نیک و بدکار را
***
3- تسمه – ترک بند 4- سر لشکر 5- نباشد