شعر رده پای سپید برف – ژیلا شجاعی (یلدا)

زمستان است و فصل سرما
شده اند خونه نشین باز آدم ها
مشت مشت می ریزد شکوفه از آسمان
می نشیند بر دامن خاک آلود زمین ها
رختی از حریر می دوزد زمستان
بر تن خشک و یخ زده شاخه ها
می بافد فرشی از بلور
با آب یخ زده رودخانه ها
رده پای دانه های برف
پر شده بر قامت بلند جاده ها
شبی سرد است و سوز سرما
تیر می کشد تا مغز استخوان ها

Loading

امتیاز بدهید

نظر

افزودن دیدگاه