« دُرِ یتیم »
جانا نصیحتی کُنمت ، هوشیار باش
بر عهد و همت بشری استوار باش
بنگر که خلق پیش، چه همت نموده اند
زآنها قیاس گیر و بر آن پایدار باش
آنها که در برابر بوجهل2 و بولهب3
گفتن به بولهب،که تو از ما کنار باش
دُرِ یتیم4 را ، بنگر همتش چه کرد
جنگید او،تو هم به جنگ بر آن افتخار باش
همّت گماشت، تا زِ خدا رهروی شناخت
راهی نمود ، گفته به ما رهسپار باش
در دوران جاهلیت و آن خوی خود سری
دینی رواج داد ، به دینش تو یار باش
احمد(ص) که خاک راه کند،کاخ ظلم را
بر ما نموده ، دشمنِ کاخِ ظلم بار باش
احمد(ص)که پرچمش، همه جا بر فراز شد
بر پای پرچمـش ، همه جا پا فشار باش
احمد(ص)که نیستی،چو رفیقان آن تو باش
عمار و یاسر و اباذر و مقداد وار باش
آنانکه فعل نیک و بد از هم جدا کنند
بر ما نموده اند،چو سلمان فارسی وار باش
تا روز حشر قائل5 این اعتبار باش
سلمان صفت ،به نیکی آنها تو یار باش
جانا علی(ع) خلیفه ی ظاهر و باطن است
در راه آن خلافت آن ، پایدار باش
آنکس که با مرور زمان ، بر صلاح دین
بر حسب مصلحت ، خلفا را کنار باش
همچون حسن(ع)به ظلم همین مردمان بساز
با دشمنان تحمل و صلح و صفا بدار باش
آنها که جسم و جان، به دَم تیغ داده اند
ما را وظیفه ای بُوَد ،عباس(ع) وار باش
آنکس که جان و سر به وفای پدر بداد
بر عهد آن پدر تو وفا کن ،پسر وار باش
همچون حسین(ع) عهد وفا کن به امر حق
بعد از دو روز عمر، به دار القرار6 باش
آنها که پیشـرو بـشدند در دیار حق
جانا تو خود مسافری از آن دیار باش
آنها اگر نکرده بُدند دینی آشکار
دین بهر ما نـبود ، تو هم آشکار باش
اسلام اگر نبود ، چه بُد رسم دین ما
تا رهبری کند ، که تو آن رهسپار باش
اسلام پـُر فتـوح و قوانیـن حق را
بر ما سپرده اند ، تو در آن مدار باش
هر خدمتی به نفع بشر بوده است و هست
تعلیم ما دهد ،که تو خدمتگزار باش
بنگر چه کرده اند بزرگان روزگار
دایم به فکر خدمت مرد بزرگوار باش
آنان که خون خود، به صلاح بشر دهند
نسبت به اجرشان ، بشر وفا دار باش
پیمان و عهد و نیرو و قدرت اثر کند
بر عهد و قدرت شایستگان ، وفادار باش
اسلامیان که جمله زِ یک عضو و پیکرند
عضوی زِ پیکری،تو بر آنها غمگسار باش
آخر حسن ، تو معنی اسلام خود بگو
معنی اش این بُوَد ، که زِ بد برکنار باش
٭٭٭
2- ابوجهل 3- ابولهب 4- حضرت محمد(ص) 5- معتقد بر چیزی 6-جهان جاوید
حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه