شعر دود بود – رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

دود بود
………………………………….
باز شد ورد زبانم،دود بود و دود بود
جسم مادر پشت در ،پهلوی او کبود بود
طفل محزون در شکم پر می زد و
در هوای شهر غالب، عطر بوی عود بود
مادر سادات در حال دفاع از اهل بیت
اندرون سینه ی او ،مهر بود و جود بود
او به دنبال علی ،پهلو شکسته شد روان
خطبه خوان شهر شد ،شهری که گویی رود بود
بر لبش عجل وفاتی ،آ خر عمر شریف
این نوا و نغمه از ،زهرا گل محمود بود
موقع غسل و کفن ،اندر شب تار علی
دید پرواز پرستوی، جوانش زود بود
همسری که عمر خود را ،در ره اسلام داد
نیمه شب ها حال گریه ،موقع سجود بود
آنکه نورش عرش تا، فرش خدا را جلوه گر
آ یه ی مهر و سخا ،از قادر ودود بود
یادگار مصطفی و ،سوره ی یاس علی
از خدا بر کوثرش ،صدها هزار بدرود بود
واژه واژ سطر سطر ،اندر غم و مدح شما
ساقی و ذکر لبش ،مادر که حق بستود بود
………………………………………
شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

Loading

امتیاز بدهید

نظر

افزودن دیدگاه