نبـودنت دست آویـزیست کـه دل تنگی ام را توجیـه می کنـد ،
ای کـاش رنـج و درد فـراقت
درمـن رخشان بــود
و تلالـؤ آن در پیـرامون و وجـودم آشکـار
آنگاه کـه آینه دل از پردازش چهـره ات باز می مانـد ،
من می مانـم و یاد هـا و خاطـره هـا ،
بد عهدیت را در تـرازوی اغمـاض می گـذارم
و گـذشت زمـان را پـرورده و نظـاره گـرم ،
سخن بسیار است
و جواب در حاشیه دوران بـه در یایـی مانـد ،
کـه معـانـدین درآن غوطـه ورند ،
لطفت را از من دریغ مـدار ،
کـه ساز دل بی تـو دلنـواز نیست ،،،

عنایت الله ایرانمنش

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه