– به دیدار آفتاب:
به وعدهگاه میروم
حدودی که این روزها
کولهی اندوه زمین بگذارم،
به مزارت میروم
که دریچهایست وقتی که نیستی
و گریستنست که؛
سبکبارم میکند.
برای تسلای خودم
به این باور رسیدهام که،،،
خانه عوض کردهای!
نفوذِ رویاهایم
مرا میکشاند به لایه لایهی
اتاقی تنگ
که با تبسمی همیشکی نگاهم میکنی
اتاقی از چارسو آفتابی!.
از تو،،،
رایحهی بهاری میوزد؛
تو،،،
تصورِ برفی بر قلههای “شاهو”*
-آبی،
در چشمههای “عوالان”*
تو،
–خاکی،
–کوهی،
–طِراوتی!
بر دامان “کوردستان” پِدر!
صبح که از خواب بر میخیزم
آشیان خراب شدهای را میمانم
که بال پروازم نیست!
…
تو درختی بودی استوار
سایبانِ من،
من،
من!
حالا؛
سخت است کنار مزارت
آرام بودن و آسودگی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
* شاهو و عولان = دو رشتهکوه در شهرستان کامیاران استان کردستان.
حسن مصطفایی دهنوی
1399-08-16 در 9:16 ق.ظدرود ها
بسیار زیبا است
سربلند و پایدار باشید