دلم به شیرینی چای
دود وذغال می سوزد
غمه های خورده
ژرفایی به سیاهی
دلم برای سرخی گل می سوزد
به یاد سرخی ذغال
زود میر
به آه دود
اشکی به بهار
دلم برای تزاحم خیال می سوزد
گل کباب وذغال واشک یتیم
دلم برای شبهای سیاه میسوزد
شب های عریان شهرهای دود
دلم برای درد آتش است
گلهای گل فروش ستارخان
اشکهای منجمد دست ها تکیده
دلم برای بوسه مادران تنگ است
می نشیم قابی در چربنای خیابان می کشم
ویادهای مادرانه را در آن می ریزم
دلم برای روزهای مهرورزی تنگ میشود
روزهای بازی وشعار
درسایه غروبهای وحشی شهر
دسته های گلهای تقاطع درد
ترکیبهای چرکین دروغ های بزرگ
روزی که صداقت رفت عشق مرد
آه ام به مرگ راستی ها می سوزم
دلم به لحظه های پنهان
سراب اندیشه ها می سوزد
روزی که عشق مرد
مادر درد،درخیابان یخ زد
کودکی درسطل تعفن بشر محبوس شد
آه ام روزهای نیلوفرانه
فاصل ها وفیشهای درشت
تزاحم پارادوکسی درخیزش زمان
از آتش های زیر خاکستر
به انتظارم به انتظاری بزرگ
به صبح زیبای صداقت ها
به صبح امید وعدالت
به صبح ظهور
به آخرین روزهای تمنای
روزی غرق نوروشادی

Loading

5/5 - (1 امتیاز)

نظر

افزودن دیدگاه