وقتی شقایق را گلی خوشنام دیدم
خود را میان حلقه ای از دام دیدم
.
آیینه از چشمان من شرمنده تر شد
وقتی که خود را در تنش ناکام دیدم
.
فردای شومم را نمی دیدم ولی باز
پایان خود را تلخ و بی فرجام دیدم
.
من در میان هاله ای از ترس و وحشت
او را ولی در دوری ام آرام دیدم
.
هرگز امیدی در دلم از عشق او نیست
وقتی که از پیر و جوان دشنام دیدم
.
یک عمر تنها می دویدم تا یک روز
دیدم که تنها یک خیال خام دیدم
.
آری تمام عمر من یک جا رقم خورد
وقتی شقایق را گلی خوشنام دیدم
..
.
فرزاد صفانژاد
.
..
امتیاز بدهید
پیشنهاد به شما
- شعر رهبر آدم - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر عاشقی - سعید فلاحی
- شعر کار خیر - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر دوستت دارم - مجید محمدی
- شعر شب خیزی - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر زیبایی تو - سعید فلاحی
- شعر دست دل - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر مردم آریایی - نوید کیهانی فرد
- شعر هاشور در هاشور 02 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- مجموعه اشعار هاشور در هاشور 19 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر کودکانه پرواز - نوید کیهانی فرد
- شعر طریق دانش - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی